(وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) - مکتب وصال

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مکتب وصال

در غدیر چه گذشت ؟

غدیر خم

 

در غدیر حدود صدهزار تن از مسلمانان حضور داشتند و مشاهده‏کردند که پیامبر با جملاتی رسا و بدون کمترین ابهام علی(ع) را هدایتگر امت، سرپرست و زمامدار مسلمانان و جانشین خود معرفی‏فرمود. نخستین تبریک گویان به علی(ع) عمربن خطاب و ابوبکربودند.1  پس از رحلت پیامبر(ص) در حالی که هنوز پیکر مقدس ‏رسول خدا(ص) دفن نشده بود مردم در پایمال کردن حق علی(ع) پیش ‏تاختند که گویا پیرامون منزلت علی(ع) کمترین سخنی از هیچ کس‏نشنیده‏اند و پیامبر آن سخنان را در تاکید بر جایگاه‏علی(ع)بیان نکرده است.

امروز نیز این کج روی برای بسیاری باقی است.اما آیا می‏توان در کوشش پیامبر برای معرفی جایگاه علی(ع)تردید کرد؟ آیا رسول خد(ص) از بیراهه روی مردم پس از خود باخبر نبود؟ در صورت اطلاع، چه تدابیری اندیشید تا رویدادهایی که‏می‏دانیم پیش نیاید؟این وقایع به چه سبب تحقق یافت؟

شک نیست که رسول خدا(ص) از همه آن مسایل با خبر بود. او حتی‏در روزهای پیش از رحلت، فرمود: بزودی فتنه‏ها همچون امواج‏تاریک شب (به سوی امت من) روی می‏آورد.

آن حضرت پیش بینی‏های‏فراوان دیگری نیز کرده که منافقان بیشتر آن را خنثی ساختند.چه بسا به سبب همان تاکیدها و پیش بینی‏ها بود که منافقان‏ورزیده 2مدینه بیشتر از قبل مانع اجرای فرمانهای حضرت شدند.

بدین ترتیب، باید به فراموشی سپردن غدیر را به عواملی دیگرمربوط دانست که این گفتار بدان می‏پردازد.

 

پیشگیری از انتشار فضایل علی(ع)

1- حقیقت آن است منافقانی که پیرامون پیامبر را احاطه کرده‏بودند و گاه خویشتن را به پیامبر منسوب می‏دانستند، از دیربازهرگاه رسول خدا(ص) می‏خواست از فضایل علی(ع) حقیقتی نقل کند به‏شیوه‏های مختلف از انتشار آن جلوگیری می‏کردند. در صحیح بخاری ومسلم دهها روایت نقل شده که در همه آنها چنین آمده است: چون‏سخن پیامبر بدینجا رسید عده‏ای فریاد کردند یا تکبیر گفتند ونگذاشتند حضرت سخنش را به پایان برساند. 3 این توطئه‏ها چنان‏نیرومند بود که در باز گشت از حجه‏الوداع چون آیه «یاایهاالرسول‏» نازل شد، رسول خدا(ص) نخست در ابلاغ آن به مردم‏درنگ کرد. زیرا بیم داشت که ریاست جویان فرصت طلب با اعتراض،مانع پذیرش عمومی شوند یا توطئه‏ای علیه وی به اجرا گذارند.4 بدین منظور، نوید الهی بر پیامبر نازل گردید که: «والله‏یعصمک من‏الناس‏» تو ماموریت‏خویش را به انجام رسان ودر هر حال خداوند تو را از (شر توطئه‏های) مردم حفظ خواهد کرد.

با این حال، پس از ابلاغ پیام، چهارده تن از همراهان حضرت باهم‏پیمان بستند که هرطور شده نگذارند خلافت پس از رسول خدا(ص) به‏علی(ع) برسد. آنگاه طرح ترور پیامبر را قبل از رسیدن به مدینه‏به اجرا گذاشتند که بی نتیجه ماند. 5

 

دستهای توطئه

2- شمار حاضران در غدیرخم حدود صد هزارتن یاد شده است. عددافرادی که در آن واقعه حضور داشتند و به مدینه بازگشتند بسیارکمتر از این رقم بود. در این میان، برخی زن و عده‏ای سالخورده‏بودند و در هیچ یک از صحنه‏های اجتماعی حضور نداشتند تا نقشی‏ایفا کنند. گروهی نیز منافقان و ریاست طلبانی بودند که عهدبسته بودند بکوشند زمامداری پس از پیامبر(ص) به علی‏بن‏ابی‏طالب(ع) منتقل‏نشود. بخوبی معلوم است که این گروه فرصت‏طلب به طور طبیعی می‏کوشیدند تا آنجا که ممکن است‏با تبلیغ،توطئه، تهدید یا تطمیع، شاهدان ماجرای غدیر را به سوی خویش‏جلب کنند و یا دست کم به بی‏طرفی وادارند. چنانکه حوادث پس ازرحلت رسول خدا نشان داد اغلب شاهدان غدیر طرفدار خلفا شدند یادست کم بی‏طرف ماندند.

با همه اینها، از آنجا که خفقان آن ایام‏بسیاری از حوادث آن روزها را پنهان داشته یا دگرگون ثبت کرده‏است، بعید نیست عده‏ای سر به مخالفت‏برداشته و سرکوب شده‏باشند. چنانکه شواهدی نیز این امر را تایید می‏کند. وقتی نقل‏حدیث پیامبر پیرامون مسایل اخلاقی و احکام برای مدت صد سال‏ممنوع باشد، طبیعی است که اخبار سیاسی و اجتماعی آن دوران همه‏به سختی به نسل بعد منتقل شود و چه بسا گروههایی از مردم‏مدینه با یاد آوری غدیر به مخالفت‏با غاصبان حق علی‏بن‏ابی‏طالب(ع) پرداخته، سرکوب شده باشند.

 

موضع گیری مردم

3- اهالی مدینه در برابر منزلت الهی و سیاسی علی‏بن ابی‏طالب‏چند گروه بودند. کسانی چون مقداد و سلمان وابوذر تا پایان ازجانبداری خود دست‏بر نداشتند و تا امام با مخالفان خود بیعت‏نکرد تن به بیعت ندادند. بعد از آن نیز پیوسته زیر نظر بودندو گاه با شکنجه به سکوت واداشته می‏شدند.

گروهی سازمان یافته‏دیگری بود که به دلایلی که بر خواهیم شمرد در انتظار رحلت‏پیامبراکرم(ص) به سر می‏بردند تا حکومت را به دست‏گیرند.

جمعی‏نیز مسلمانان عادی بودند که چندان به امور سیاسی و اجتماعی‏کاری نداشتند و ایمان به اسلام نزد آنها جز ترک برخی گناهان وانجام بعضی واجبات مفهوم دیگری نداشت. اینان اغلب از مقام شامخ امامت و وجوب پیروی از امام- بدان حد که ما امروز معتقدیم- چیزی نمی‏دانستند. چنانکه گاه به فرمانهای رسول خدا (ص) نیز کم‏توجهی می‏کردند و چنین می‏پنداشتند که تخلف از فرمانهایی که در بردارنده حکمی از احکام شرع نیست، بی مانع است.6

بر این اساس، نمی‏توان سهل‏انگاری این گروه از مردم را به عمد و از روی عناد دانست. وقتی گروهی بتواند در کمتر از چند ساعت‏به حکومت دست‏یابد و بر اوضاع مسلط شود، آرام کردن و همراه ساختن این مردم با خود برایش دشوار نیست.

پیامبر(ص) از دنیا رفت‏در حالی‏که در باره حق ما اقدام فرموده بود و به اطاعت ما فرمان داده و ولایت ما را واجب کرده بود و به مردم خبر داده‏بود که ما صاحب اختیارتر از خود آنها بر ایشانیم و دستور داده‏بود که حاضرانشان به غایبان برسانند. آنان بر ضد علی(ع) متحد شدند. آن حضرت هم با آنچه پیامبر(ص)در باره او فرموده بود و عموم مردم شنیده بودند، در مقابل‏آنان استدلال کرد

حرکتهای مرموز

4- روز رحلت پیامبر در مدینه را باید شدیدترین ایام حزن وحیرت مسلمانان یاد کرد. در آن روز، جز عده‏ای که در کمین چنین‏فرصتی به سر می‏بردند، بقیه سخت گرفتار ماتم و بهت گشته،بیمناک آینده خود و اسلام بودند. آن روزها عده‏ای ادعای پیغمبری‏کرده، در پی فرصتی برای حمله به مدینه بودند. گروهی از قبایل‏غیر مسلمان شبه جزیره یا کشورهای همسایه نیز با این فرصت‏طلبان، هم انگیزه و هم رای بودند.

ویژه نامه « عید ولایت » غدیر خم

در این زمان، عاقلانه‏ترین‏کاری که به ذهن مردم ساده اندیش می‏رسید این بود که در مقابل‏ناآرامیهای احتمالی شهر، آرامش و انزوا اختیار کنند و نامطمئن‏از پیروزی کسی، به مخالفت‏با دیگری برنخیزند. این مردم هنوزسابقه جنگهای داخلی عرب را از یاد نبرده بودند که گاه برای به‏دست آوردن چراگاه حیواناتشان سالها به کشتار یکدیگرمی‏پرداختند.

سر در گمی مردم مدینه در آن روز وصف نشدنی است. وفات پیامبر برای بیشتر مردم کاملا در باور نمی‏گنجید; تا آنجاکه انکار وفات او ممکن می‏نمود. در این موقعیت، برای فرصت‏طلبان، بهترین زمان برای نیل به بزرگترین مقاصد سیاسی فراهم‏بود، به خصوص اگر از سالها پیش در اندیشه این روز به سرمی‏بردند و برایش نقشه داشتند.

جز توطئه‏گران هیچ مسلمانی باورنمی‏کرد که عده‏ای در آن ساعات، پیکر مطهر پیامبر(ص) را بی غسل‏و کفن رها کرده، به دنبال اخذ رای و بیعت‏برای ریاست‏خودباشند. شاید هم می‏اندیشیدند اگر کسی در پی این مقاصد باشد، جزشرمساری و شکست چیزی به دست نمی‏آورد. افزون بر این، آن گونه‏هم دورنگر و چاره اندیش نبودند تا حرکتهای مرموز را بزودی‏شناسایی کنند و برای جلوگیری از آن، تصمیم فوری گیرند.

برای‏آنها نیز که به منزلت اهل‏بیت(علیهم السلام) و امیرمومنان(ع)آشنایی داشتند باور اینکه عده‏ای اندک بخواهند بر مناصب آنان‏تکیه زنند، بسیار دور و دشوار بود; حتی تا مدتها کسانی‏نمی‏توانستند بپذیرند که فرزند ابوقحافه زمامدار مسلمانان شده‏است و فرزند ابوطالب عزلت نشین خانه. یعقوبی می‏نویسد: چون‏جنجال بیعت‏با ابوبکر بالا گرفت، «براء بن عازب‏» با تعجب وحیرت به خانه بنی‏هاشم آمده، گفت: باابوبکر بیعت‏شد! آنان‏گفتند: مسلمانان در غیاب ما چنین نخواهند کرد. ما به محمد(ص)سزاوارتریم. پس عباس گفت: به خدای کعبه، چنین کردند! 7 ابن‏ابی الحدید می‏نویسد: در همان روزهای سقیفه کسی از بستگان‏علی(ع) اشعاری در مدح او سرود که ترجمه آن چنین است: هرگز فکرنمی‏کردم رهبری امت را از خاندان هاشم واز امام ابوالحسن سلب‏کنند... 8

 

ترفندها برای همراه سازی مردم

5- از آنجا که رویدادهای پس از رحلت پیامبر اغلب از طرف‏مخالفان شیعه نگاشته شده است و پس از آن نیز بیشتر تاریخ‏نگاران، عناصر وابسته به دربار خلفا بودند، کشف حقایق ازلابه‏لای آن اخبار امری دشوار است و بر همین اساس، به‏درستی‏نمی‏توان دانست که بعد از رحلت رسول اکرم(ص) آنها که حکومت رابه دست گرفتند، کردار خویش را چگونه توجیه کردند و به مردم چه‏گفتند! آیا مردم بیعت‏خود با علی‏بن ابی‏طالب(ع) در غدیر رافراموش کرده بودند؟ آیا با خود نمی‏گفتند چگونه آن بیعت را نقض‏می‏کنند؟ مگر نه این است که عرب برای بیعت و عهد خود بیش ازچیزهای دیگر اهمیت قائل بود؟ بنابراین، رفتار خود را چگونه‏توجیه کردند؟ آیا ابوبکر و عمر از اولین کسانی نبودند که درسرزمین غدیر با علی(ع) بیعت کردند؟ با این حساب در انظار عموم‏چگونه توانستند رفتار خود را تا این حد قانونی نمایش دهند یادست کم بر خلاف سفارش پیامبر ندانند؟! انصار چه فکر می‏کردند؟آنها برای اقدام خود چه بهانه‏ای داشتند؟!

آنچه می‏توان گفت این‏است که از هجدهم ذی‏حجه تا 28 ماه صفر سال یازدهم هجری رخدادحوادث حاکی از آن است که عده‏ای زمینه‏های به خلافت رسیدن علی‏بن‏ابی‏طالب(ع) را ناهموار ساختند و چه بسا در این باره با گروهی‏به گفتگوهای سری پرداختند. هرچه هست، وقتی رسول خدا(ص) وفات‏کرد، دست کم برخی از مردم، حتی آنان که با خلیفه جدید بیعت‏کردند، گمان نمی‏بردند این بیعت‏به معنای «غصب مقام علی بن‏ابی‏طالب(ع‏») است.شایدهم به آنها چنان نمایانده بودند که آنچه در غدیر بر آن‏تعهد سپرده‏اند تعهدی لازم الاجرا نیست‏یا تعهد امروز به معنای‏نقض تعهد غدیر نیست. بدین معنی که خلیفه‏ای که امروز با اوبیعت می‏شود مجری حکومت است نه رهبر امت. بنابراین، می‏شود که‏رهبر معنوی فرد

دیگری باشد و مجری کارها شخص دیگر!

اما بیشترچیزی که به طور رسمی، پس از رحلت پیامبراکرم(ص)، بهانه سرپیچی‏از بیعت غدیر شمرده می‏شد، ادعای عمر و ابوبکر مبنی بر نسخ‏فرموده رسول خدا(ص) بود.

ابان بن ابی عیاش می‏گوید: امام باقر(ع) فرمود: ما اهل بیت ازستم قریش و متحد شدنشان علیه ما و کشتن، چه چیزها دیده‏ایم، وشیعیان و دوستداران ما چه‏ها دیده‏اند؟!

پیامبر(ص) از دنیا رفت‏در حالی‏که در باره حق ما اقدام فرموده بود و به اطاعت ما فرمان داده و ولایت ما را واجب کرده بود و به مردم خبر داده‏بود که ما صاحب اختیارتر از خود آنها بر ایشانیم و دستور داده‏بود که حاضرانشان به غایبان برسانند.

آنان بر ضد علی(ع) متحد شدند. آن حضرت هم با آنچه پیامبر(ص)در باره او فرموده بود و عموم مردم شنیده بودند، در مقابل‏آنان استدلال کرد.

گفتند: درست می‏گویی، پیامبر(ص) این رافرموده است ولی آن را نسخ کرده و گفته: «ما اهل‏بیتی هستیم که‏خداوند عزوجل ما را بزرگوار داشته و انتخاب کرده و دنیا رابرای ما راضی نشده است و خداوند نبوت و خلافت را برای ما جمع‏نمی‏کند.» 9

چهار تن بر درستی سخن او گواهی دادند: عمر وابوعبیده و معاذ بن جبل و سالم مولی ابی حذیفه. اینان مساله‏را بر مردم مشتبه کردند، مطلب را بر آنان راست جلوه دادند.ایشان را به عقب برگرداندند و خلافت را از جایی که خدا قرارداده بود، خارج کردند.بر ضد انصار با حق ما و دلیل ما استدلال کردند و خلافت را برای‏ابوبکر منعقد ساختند. ابوبکر هم آن را به عمر برگرداند تاکارش را جبران کرده باشد. 10

به سبب همین پندار بود که وقتی‏بعدها علیذ(ع) و فاطمه(س) از انصار کمک خواستند، آنها گفتند:ای دختر پیامبر (ص) (این کار گذشت) ما با این مرد (ابوبکر) بیعت کردیم. اگر پسرعموی شما پیش از این بیعت از ما بیعت ‏می‏خواست ما جز او با دیگری بیعت نمی‏کردیم!

علی(ع) در جواب‏آنها می‏گفت: آیا باید جنازه پیامبر را در خانه‏اش واگذارم، به‏کار غسل و کفن و نماز و دفن جسد مبارکش نپردازم و از خانه‏بیرون آیم و با مردم در کار حکومت‏به کشمکش مشغول شوم؟! 11

گویی آنان با اعتقاد به مقام علی بن ابی‏طالب (ع) به ریاست کسی‏رای داده بودند و دیگر نمی‏توانستند رای خویش را باز ستانند!

معلوم نیست که همه حاضران در غدیر، در روز تشکیل سقیفه چه‏می‏پنداشتند؟ شاید برخی را با این توجیه، گروهی را با توجیه‏دیگر، عده‏ای را با تهدید و کسانی را با تطمیع راضی کرده‏باشند. اما رفتارهای نابخردانه جمعی از مردم پس از سقیفه،حاکی از آن است که خام کردن این دسته از مردم برای گردانندگان‏سقیفه چندان مشکل نبوده است.

 

چشم به تصمیم امام(ع)

6- پس از همدستی توطئه‏گران در غصب خلافت امیرمومنان علی(ع) ورسمیت‏یافتن زود هنگام خلافت ابوبکر، بیشتر دوستداران‏اهل‏بیت(علیهم السلام) چشم به تصمیم امام داشتند و چون آن حضرت‏را مامور به صبر و در تنگنا دیدند، نا امید از هر اقدام‏نتیجه بخش، مهر سکوت بر لب زدند و شیوه بی‏تفاوتی پیمودند. این‏موضع‏گیری، پایه‏های حکومت را استوارتر کرد، جرات آنان را درهتک مقام اهل‏بیت(علیهم السلام) افزون ساخت و رفته رفته کار به‏جایی رسید که دم زدن از حق علی‏ابن ابی‏طالب(ع) جرم شناخته شد.چون بشیربن سعد انصاری استدلالهای امام علی(ع) را شنید، گفت:ای ابوالحسن، اگر مردم این کلمات را قبل از این از تو شنیده‏بودند هیچ کس بر تو اختلاف نکرده، همه با تو بیعت می‏کردند; جزآنکه تو در خانه نشستی و مردم گمان کردند که تو به خلافت نیازنداری!

علی(ع) در جواب‏آنها می‏گفت: آیا باید جنازه پیامبر را در خانه‏اش واگذارم، به‏کار غسل و کفن و نماز و دفن جسد مبارکش نپردازم و از خانه‏بیرون آیم و با مردم در کار حکومت‏به کشمکش مشغول شوم؟!

کینه‏ها و حسادتهای پنهان

7- یکی از عمده‏ترین دلایل سکوت مردم در مقابل پایمال شدن حق‏امیرمومنان(ع) کینه و حسادتی بود که قبایل عرب، بخصوص‏مهاجران، از او داشتند. رسم قبایل چنین بود که اگر از قبیله‏آنان کسی کشته می‏شد، همه آنان و قبایل هم پیمان وظیفه داشتنداز قبایل یا قبیله قاتل انتقام گیرند. هر چند این رسم جاهلی‏پس از اسلام بی‏اعتبار شد، ولی آثار آن هنوز باقی بود. آنهاتوان انتقام جاهلی را نداشتند اما دلهایشان از کینه پاک نشده‏بود و اگر کسی این اندازه به قبیله‏اش دلبستگی نداشت‏با عرب وعصبیت عربی بیگانه شناخته می‏شد.

ویژه نامه عید غدیر خم

این در حالی بود که بیشتر قبایل در نبرد با رسول خدا(ص) شرکت‏کرده، فرد یا افرادی از آنها به دست علی(ع) یا بنی‏هاشم کشته‏شده بودند.

از سوی دیگر از دیر باز همه قبایل مکه، بخصوص‏قریش، به نوادگان هاشم و کمالات ایشان حسد می‏ورزیدند و ازاینکه آنان مناصب اجتماعی را برعهده دارند رنج می‏بردند و برای‏زمانی که این منزلت و منصب از ایشان سلب شود، روز شماری‏می‏کردند.

سرانجام زمان بروز کینه و حسادت فرا رسید، تعصبات‏قبیله‏ای بیدار شد و قدرت طلبان به مراد خویش دست‏یافتند. بلاذری می‏نویسد: «حباب بن منذر» که خود از انصار بود، درماجرای سقیفه گفت: ما چون در جنگها پدران اینان (مهاجران) راکشته‏ایم از ما انتقام خواهند گرفت. 12 وقتی انصار به سبب‏کشتن پدران مهاجران از آنان بهراسند، پس امام علی(ع) باید درانتظار خشن‏ترین برخوردهای قریش به سربرد; زیرا در «بدر» به‏تنهایی نیمی از کشتگان قریش را که هفتاد تن بودند به قتل‏رساند.

طبری می‏نویسد: زمانی عمر بن خطاب به ابن عباس گفت: می‏دانی چراقریش از خاندان شما جانبداری نکردند، در حالی که پدرت عموی‏پیامبر(ص) و تو پسر عموی او هستی؟... زیرا قریش مایل نیستنداجازه دهند نبوت و خلافت در خاندان شما جمع شود. برای اینکه‏بدین وسیله احساس غرور و شادمانی خواهید کرد. 13

عرب حتی‏رسول خدا(ص) را نیز به سختی تحمل کرد. سران برخی از قبایلی که‏به آن حضرت ایمان می‏آوردند، آشکارا اظهار می‏داشتند:حالا که قدرت عرب به تو روی کرده است، به تو ایمان خواهیم آوردبه شرط اینکه ما را جانشین خود کنی!

امام علی(ع) خود درتایید این نظر می‏فرماید:

«... عرب از کار محمد(ص) متنفر بودو نسبت‏به آنچه خداوند به او عنایت کرده، حسادت می‏ورزید...آنها از همان زمان حضرت کوشیدند تا کار را پس از رحلت آن‏حضرت، از دست اهل‏بیت او خارج کنند. اگر قریش نام او را وسیله‏سلطه خویش قرار نمی‏داد و نردبان ترقی خود نمی‏دید، حتی یک روزپس از رحلت آن حضرت خدا را نمی‏پرستید و به ارتدادمی‏گرایید.14

 

دیگر عوامل

8- حقیقت آن است که میان سکوت مردم در روزهای نخست‏برپایی‏سقیفه و زمانهای بعدتر اندکی تفاوت است. در روزهای نخست،افزون بر عواملی که بر شمردیم، عامل وحشت مردم را نباید ازیاد برد. از آن هنگام که در زمان حیات پیغمبر(ص) حضرتش خودنتوانست جلو جسارت برخی را بگیرد، تا آن زمان که عمر با شمشیرآخته مرگ پیامبر را انکار کرد و سپس نیز با نیرنگ وزورچماقداران بنی اسلم، بیعت‏با ابوبکر حتمی شد، مردم جز سایه‏شمشیر و نهیب بر خویشتن ندیدند. بینی مخالفان حکومت آشکارا بی‏هیچ هراسی از روز واپسین، به خاک مالیده می‏شد و منزلت‏شریفترین افراد به هیچ انگاشته می‏گردید. در آن صورت، هرکس جان‏خویش را اندکی دوست می‏داشت‏برایش عاقلانه‏تر این بود که دم فروبندد.

اما در زمانی بعدتر، دو عامل مهم کار مخالفت‏با حکومت راسخت‏تر کرد. یکی آنکه رفته رفته با گذشت زمان، معلوم شد که‏علی(ع) تصمیم بر انقلاب ندارد و صبر پیشه ساخته است و روسای‏قبایل نیز تطمیع یا تهدید شده‏اند. این امور پایه حکومت رامستحکم‏تر و مخالفت را دشوارتر می‏ساخت.

موضوع دوم، طغیان قبایل علیه حکومت مدینه بود. آن سرکشی‏ها ازیک نظر برای حکومت مرکزی مدینه، سودمند بود، زیرا درگیری‏ابوبکر با آنان، آگاهانه یا نا آگاهانه به آرامش دشمنی‏ها وتشنجات داخلی انجامید و اختلافات عقیدتی را به بهانه اتحادبرای نبرد با دشمن مشترک به فراموشی سپرد. این امر حتی امام‏را نیز ناگزیر ساخت‏با نظام حاکم مداراکند.

 

 

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

 


 

 

پی نوشت :

1- تعبیر منافقان ورزیده، برگرفته از آیه قرآن است که‏می‏فرماید: «و من اهل‏المدینه مردوا علی‏النفاق لا تعلمهم‏»

(توبه، 101)

2- المصنف ، حافظ ابوبکر بن شیبه، ج 1، ص 151 ; مسند احمد، ج‏4 ، ص 281 ; تفسیر طبری، ج‏3، ص 428.

3- سیره حلبیه، ج‏3، ص 350; الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 2، ص‏254.

4- صحیح مسلم، ج‏3، ص 452 و453; ج‏6، ص‏23; ینابیع الموده،ص 445.

5- در این باره به تفسیر آیه مزبور مراجعه شود.

6- در این باره رجوع کنید به اسرار آل محمد، ترجمه اسماعیل‏انصاری زنجانی، ص 232.

7- المراجعات، سیدعبدالحسین شرف الدین، مراجعه 84. مرحوم سیدشرف الدین در کتاب النص و الاجتهاد صد مورد را بر می‏شمارد که‏در آنها رسول خدا چیزی فرمود و صحابه گونه دیگر عمل کردند.

8- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص‏123 و 124.

9- شرح نهج البلاغه، ج‏6، ص 21.

10- اسرار آل محمد، ترجمه اسماعیل انصاری، ص 274 و277.

11- شرح خطبه‏66 نهج البلاغه ابن ابی‏الحدید، چاپ مصر، ج 2، ص‏13.

12- انساب الاشراف، ج 1، ص 510.

13- تاریخ طبری، ج 1، ص‏2769.

14- شرح نهج البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج 2، ص 298 و299.

منبع: ماهنامه کوثر،ش25

نویسنده: یوسف غلامی

منبع:http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=145420



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 89/9/3ساعت  1:38 عصر  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

     به مناسبت ولادت حضرت احمد ابن موسی (ع)

     


     

     

     زندگی نامه حضرت:

     حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(ع) است. در میان فرزندان حضرت موسی الکاظم(ع) احمد به کرم و جلالت و شجاعت و عبادت از همه امتیاز داشت و شب ها تا صبح به عبادت مشغول بود و در عمر خود هزار بنده را خرید و در راه خدا آزاد کرد.

    شیعیان و محبان اهل بیت رسالت پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند.حضرت احمد بن موسی (ع) نیز در همین سنوات (198-203 ه.ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع کثیری از برادرزادگان و محبان اهل بیت، به قصد زیارت حضرت رضا(ع) از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت. لذا امریه ای صادر نمود تا تمام حکام  بلاد مانع حرکت قافله بنی هاشم شوند.       

          

     

    ورود به سرزمین فارس و شهادت:

     چون کاروان اهل بــــیت عصمت و طـهــارت و شیعیانشان به سرزمین فــــــارس می رسنـــد، مــــأموران خبـــــر ورود آن حـــــــــــضرت را بــــه « قتلغ» حاکم فارس می رسانند.

    قتلغ که از دست نشاندگان مأمون عباسی بود لشکــری انبوه و کارآزموده را تجـهیز نمود و در هشت فرسنگی شـــیراز و در محــــلی به نام « خانه زنیان» راه را بر آن  کاروان بست. حضرت سید امیر احمد(ع) چون گروه کفار را که برای کار زار صف آرایی کرده مشاهده نمودند به همراهان خویش فرمودند:« این قوم ظالم به قصد ریختن خون فرزندان علی(ع) آمده اند، هرکس میل بازگشت به مدینه را داشته باشد و یا راه گریز از این مهلکه بداند، مختار است.» برادران، برادرزادگان و یاران که حضرت را در جهاد مصمم دیدند وفاداری خود را نسبت به ایشان ابراز داشتند.

    بر اساس آنچه مورخان نوشته اند جنگ در چند نوبت در گرفت که بر اثر رشادت و شجاعت بی مانند سید احمد بن موسی(ع) و تهور یارانشان هر بار لشکر اشرار شکست خورده و عقب نشینی می کردند و جمــــعی از امامزادگان و شیعـــیان آن حضرت مجروح یا شهید می گشتند. ســپاهیان قتلغ که یـــارای مقـــاومت در خود ندیـــدند به مکر و خدعه پنـــاه آورده و شایـــعه وفات حــــضرت علی بن موسی الرضا(ع) را در میان یاران حضرت پراکندند و عده کمی را به مقابله فرستاده و افراد بسیار و کارآزموده را در پناهگاه های شهر پنهان و آماده نبرد ساختند. شیعیان که از خبر شهادت  امام رضا(ع) دلشکسته بودند بی مهابا بر مزدوران قتلغ حمله بردند و آنان را تار و مار ساختند و با تصور پیروزی وارد شهر شدند. اماستمگران که از قبل آماده  و در کمین بودند بر آنان تاختند و هرکدام را به وضعی به شهادت رساندند. حضرت احــــمد بن موسی(ع) با آن که ضربتـــی بر فرق مـــــبارکش خورده بود و زخم های کاری بر بدن داشتند همچنان با شــــجاعت مـــــی جنگیدند و از دشمن می کشتند تا به این مکان که اکنون تربت مقدس آن بزرگوار است رسیدند و از شدت جراحات به درجه رفیع شهادت نایل گردیدند.

    جسد مطهر حضرت بعد از شهادت برای حفظ از تطاول دشمن به مشیت الهی از نظرها غایب گردید و بر مدفن آن حضرت کسی واقف نبود تا زمان سلطنت عضدالدوله دیلمی، که اهل ایمان مکرراً از حوالی محل شهادت مشاهده نور می نمودند به اطلاع حاکم شهر رساندند که چراغی در نهایت روشنایی در بالای تلی از خاک می درخشد و تا طلوع صبح نورافشانی می کند.

     او پــــــس از مشورت با علما و مشایـــخ زمان دستور داد محـــــل مــــزبور را شکافتنـــد تا بر لوحی از سنگ یشــــم رسیدنــد که بر آن نوشته بود« السید امیر احمد بن موسی الکاظم».

     


     

    چون سنگ را برداشتند سردابی عمیق آشکار گشت، مشهور است که شیخ ابوعبدالله محمدبن خفیف معروف به شیخ کبیر که در تقوی و پرهیزگاری سرآمد عصر خود بود به سرداب مشرف شد. جسد مطهر آن حضرت صحیح و سالم و بدون تغییر و تبدیل در حالی که نوری بس شگفت از آن ساطع بود مشاهده نمودند و انگشتری در دست راست حضرتش یافتند که بر نگین آن منقوش بود« العزه لله احمد بن موسی». سپس عضدالدوله دستور داد تا بنایی شایسته بر مرقد مبارکش مرتب سازند.

     


     منبع:http://shahecheragh.ir/page.asp?tid=45



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  سه شنبه 89/7/20ساعت  12:46 صبح  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    میرزا جواد آقای ملکی تبریزی

    مقام میرزا جواد آقا

    حجت الاسلام فاطمی نیا می فرمودند :
    ... اینها حیف است، اینها سینه به سینه است، اگر ناقلش مثل من بیافتد و بمیرد دیگر کسی پیدا نمی شود بگوید، هی منتظر شوی که رادیو خواهد گفت، یا تلویزیون. دیگر تمام شد!

    ... آقا شیخ محمد حسین بهاری خودش به من فرمود که آقا میرزا جواد آقا تبریزی ـ رضوان الله علیه ـ روی منبر نشسته بود و من پای درس ایشان بودم.
    شیخ محمد حسین  تا سه چهار سال پیش زنده بود خیلی مرد بزرگی
    بود منتهی دیگر چون آسم شدیدی داشت آن هم در یک گوشه شهرستان! ایشان مجهول القدر مانده بود...
    ایشان می فرمود  جوان بودم میرزا جواد آقا روی منبر درس می گفت، می گوید یک دفعه دیدم  این دو چشم های نورانی را متوجه ما کرد گفت: اهل کجایی؟ ـ من خلاصه عرض می کنم ـ گفتم: اهل بهار!
    تا گفتم اهل بهار، به پُری  صورتش اشک ریخت!
    سپس گفت: شیخ محمد بهاری، قبرش زیارتگاه شده یا نه؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه؟
     بعد گفت: ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم! ـ یا گفت: به او ملحِق می شوم ـ این حرفی که می زد مثل اینکه پنجشنبه بوده می فرمود: پنجشنبه آینده!

    یک شاگردی داشت آن شاگرد بی قرار شد، گریه کرد، آمد خودش دست به
     ضریح حضرت معصومه علیها السلام شد.
    گفتیم: چه خبر است؟ والله! من این آقا را می شناسم اینکه گفت: من پنجشنبه آینده مهمان شیخ محمد بهاری هستم، دیگر تمام شد!
    گفتیم: حالا امام نیست، پیامبر نیست که حرفش را این قدر زود باور می کنید. حالا که آقا میرزا جواد آقا سر حال است.
    به هر حال، گفت: پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی تشییع شد.

    مهم این است که ایشان  می گفت:
     طلبه های دارالشفاء، فیضیه و جاهای  دیگر، ـ ببینید اینها مهم است، قریب به دویست و پنجاه طلبه، قریب به دویست و پنجاه طلبه!! - از حوزه علمیه خواب دیده بودند صبح که پا شده بودند برای نماز، به همدیگر می گفتند: خواب دیدیدم! یک الف این خواب ها با هم فرقی نداشت. خیلی حرف است! 250 نفر خواب ببینند یک الف هم با هم فرق نداشته باشد!!
    خلاصه؛ که در شب پنجشنبه خواب دیده بودند که جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی تابوت حرکت می کند، حضرت سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جلوی جنازه حرکت می کند!

    منیع:http://www.salehin.com/fa/salehin/hekayat/maleki_tabrizi/index.htm



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  سه شنبه 89/7/13ساعت  9:16 صبح  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    آخرین وصیت

    بقیع

    زمین دیگر بزرگی آن همه عظمت را در این مقام راستین تاب نمی‏آورد.

    آخرین لحظه‏ها از زیستن امام صادق(علیه‏السلام) به روی خاک، از صفحه زمان عبور می‏کرد که زمزمه‏ای عارفانه از زبانی که هماره معطر به ذکر خدا بود، اهالی خانه را به خویش فراخواند.

    ساعتی دیگر، خانه پر شد از دوستان و آشنایانی که همه حواس خودشان را به شنیدن سخن امام آورده بودند و امامی که همه توان خود را در بیان این جمله ریخت:

    «شفاعت ما شامل حال کسی که به نماز بی‏اعتنا باشد، نخواهد شد... .»

    لحظه‏ای بعد، چشمان فرو بسته امام به روی دنیا بود و آغوش باز خداوند، به روی او.

    "معصومه زارع"

    گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی. 

      منبع: http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/theinfallibles/imamsadiq/2009/10/13/104637.html



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 89/7/8ساعت  10:19 صبح  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    دفاع مقدس

    حمله رژیم بعث عراق به جمهوری اسلامی ایران و آغاز جنگ تحمیلی هشت ساله (1359ش)

    در بعدازظهر31 شهریور1359 رژیم بعثی عراق پس از بیست ماه مقدمه‌چینی، مرزهای ایران اسلامی را مورد تجاوز قرارداد. در این روز، سه فروند میگ 23 عراق، فرودگاه بین‌المللی مهرآباد تهران را مورد حمله قرار دادند و بدین ترتیب، جنگ و تجاوز عراق علیه ایران به اشاره و حمایت آمریکا و دولت‌های غربی آغاز شد. هر چند عراق تا قبل از31 شهریور، با736 مورد تجاوز به حریم جمهوری اسلامی ایران، خوی توسعه طلبانه خود را آشکار کرده بود. هم‌زمان با تهران، فرودگاه‌های نظامی و بین‌المللی تبریز، شیراز، همدان، دزفول و اصفهان نیز مورد حمله هواپیماهای دشمن قرار گرفت. در آن زمان، طه یاسین رمضان در مجله «الثوره» ارگان حزب بعث عراق  اعتراف نمود که: «هدف از جنگ، مسأله چند صد کیلومتر زمین نیست، بلکه هدف، سرنگونی و انهدام جمهوری اسلامی ایران است». جنگ تجاوزگرانه رژیم بعثی عراق علیه ایران نزدیک به هشت سال ادامه یافت و سرانجام در روز29 مرداد1367 شمسی بدون آن که رژیم عراق به اهدافش رسیده باشد،  آتش‌بس رسمی بین ایران و عراق برقرار گردید.

     

    آغاز هفته دفاع مقدس

    31 شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است. دوران هشت سال دفاع مشروع امت سلحشور ایران در حفظ و اعتلای نظام مقدس اسلامی و حراست از مرزهای عزت و شرف این مرز و بوم، به مثابه یکی از حساس‌ترین و بارزترین برهه‌های حیات راستین این ملت، همچون نگینی تابناک، تا همیشه زمان، بر تارک تاریخ حماسه و ایثار و پایداری آزادگان جهان می‌درخشد. دفاع امت اسلامی ایران در برابر تجاوز همه جانبه دشمنان اسلام، در تاریخ افتخار آفرینی مبارزات حق‌طلبانه یک ملت سترگ، فروزان خواهد بود. پایداری ایران اسلامی که برخاسته از روح وحدت و ایمان بود، در سایه هدایت‌های رهبر انقلاب اسلامی،  حضرت امام خمینی(ره) شکل گرفت و باعث احیای یک مکتب سازنده و نهضت‌های آرمانگرا و ایدئولوژی جهانگیر شد. دفاع مقدس ما در زمینه‌های مختلف سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و... توانست معادلات جهانی معمـول را بر هم زند و تحلیل‌های مادی دنیاپرستان را نقش برآب سازد. این حادثه عظیم، بی‌شک در یاد ملت بزرگ ایران خواهد ماند و غرور و سرافرازی و حماسه‌آفرینی را در نسل‌های بعد بر جای خواهد گذاشت. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران2887 روز به طول انجامید که طی آن هزار روز نبرد فعال صورت گرفت که793 روز حمله از سوی رزمندگان اسلام بود و207 روز از سوی ارتش متجاوز بعثی. در طول جنگ شمار381 هزار و 680نفر از نیروهای دشمن کشته و یا زخمی شدند و72 هزارنفر به اسارت نیروهای اسلام درآمدند. در این هشت سـال371 فروند هواپیما و82 فروند بالگرد دشمن منهدم شد.1700 دستگاه تانک و نفربر، 480 قبضه توپ و سه هزار و 363 دستگاه خودرو نظامی به غنیمت ایران درآمد و پنج هزار و758 دستگاه تانک و نفربر،532 قبضه توپ و پنج هزار و152 دستگاه خودرو نظامی دشمن منهدم گردید. مقاومت رزمندگان اسلام سبب شد تا ذخایر ارزی عراق که در ابتدای جنگ، حدود سی میلیارد دلار بود، پس از شکست در عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر به صفر برسد و پس از پایان جنگ، این کشور بیش از هفتاد میلیارد دلار بدهی داشته باشد.

    منبع:www.sabokbalan.com

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 89/6/31ساعت  10:5 صبح  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    ماه رمضان

     

    امام زمان (ع) صاحب شب قدر

    شب قدر

     

    چنان‌که از آیات سورة قدر بر می‌آید، در هر سال شبی است که ارزش و قدر و فضیلت آن از هزار ماه برتر است. در این شب فرشتگان به همراه بزرگ خویش ـ روح ـ فرود می‌آیند و هر امر، فرمان و تقدیری را که از سوی خدا معین شده است، به نزد ولی مطلق زمان می‌آورند و به او تسلیم می‌کنند. این واقعیت همواره بوده است و خواهد بود. این شب در روزگار پیامبر اکرم(ص) بوده است و پس از ایشان نیز این شب صاحبانی دارد.1

    امام جواد(ع) در بیان حقایق شب قدر فرموده‌اند:

    خداوند متعال شب قدر را در ابتدای آفرینش دنیا آفرید همچنین در آن شب نخستین پیامبر و نخستین وحی را آفرید. در قضای الهی چنان گذشت که در هر سال شبی باشد که در آن شب تفصیل امور و مقدرات یک سال فرود آید. بی‌شک پیامبران با شب قدر در ارتباط بوده‌اند و پس از ایشان نیز باید «حجت خدا» وجود داشته باشد؛ زیرا زمین از نخستین روز خلقت خود تا لحظة فنای آن بی‌حجت نخواهد بود. خداوند در شب قدر مقدرات را به نزد آن کس که بخواهد (وصی و حجت) ‌فرو می‌فرستد. به خدا سوگند روح و ملائکه در شب قدر بر آدم نازل شدند و مقدرات امور را نزد او آوردند، و حضرت آدم درنگذشت مگر این که برای خود وصی و جانشین تعیین کرد. بر هر یک از پیامبرانی که بعد از آدم آمدند نیز در شب قدر امر خداوند نازل می‌شد و هر پیامبری این مرتبت را به وصی خویش می‌سپرد.2

     

    قرآن در شب قدر

     

     


    قرآن یک بار در شب قدر بر قلب پیامبر(ص) نازل شد و بار دیگر در طول بیست و سه سال بر زبان او جاری شد. پس از گذشت سال‌ها از آن ایام در دوران ما نیز هر سال در شب قدر تفسیر آیات مربوط به یک سال بر حضرت صاحب‌الامر(ع) نازل می‌شود. یعنی در آن شب تفصیل مجملات قرآن و تأویل متشابهات آن و قیود اطلاقات و تمییز محکم از متشابه آن بر امام وقت نازل می‌گردد.

    بنابراین می‌فرمایند:  اگر شب قدر را بردارند، قرآن را نیز بر می‌دارند.3

    خداوند متعال شب قدر را در ابتدای آفرینش دنیا آفرید همچنین در آن شب نخستین پیامبر و نخستین وحی را آفرید. در قضای الهی چنان گذشت که در هر سال شبی باشد که در آن شب تفصیل امور و مقدرات یک سال فرود آید. بی‌شک پیامبران با شب قدر در ارتباط بوده‌اند و پس از ایشان نیز باید «حجت خدا» وجود داشته باشد.

    پس اگر شب قدر نباشد، احکامی از قرآن که دربارة قضایای جدید است نازل نخواهد شد. این عدل نزول بی‌تردید معلولِ نبودن شخصی است که احکام بر او فرود آید. اگر چنین شخصی وجود نداشته باشد قرآنی نیز نخواهد بود؛ زیرا قرآن و صاحب‌الامر هم‌گام و همراهند و از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض کوثر بر پیامبر اکرم(ص) وارد شوند.

    امام جواد(ع) در تعلیمی گران‌قدر و معرفت‌آمیز می‌فرمایند:

    ای پیروان تشیّع با مخالفان امامت به سورة «انّا انزلناه» استدلال کنید تا پیروز شوید. به خدا سوگند این سوره پس از درگذشت پیامبر(ص)، حجت خدای متعال بر خلق است. این سوره نقطة اوج دین شماست. این سوره نشانة ابعاد علم ماست.

    شیعیان! همچنین به سورة «حم دخان»‌که در آن آیة «انّا انزلناه فی لیلة مبارکة» آمده، استدلال کنید! این سوره (و این مقام) پس از رسول‌الله(ص) مخصوص ولی امر (حجت خدا) در هر زمان است.4

    بنابر این روایات، تا جهان هست شب قدر هست و تا شب قدر هم هست حجت خدا هست که صاحب شب قدر و حامل علم قرآن است.

    در شب‌های قدر چقدر آن خیمه دیدنی است و آن مظهر جمال و جمیل زیارت کردنی، و آن محدوده و فضا که پیوسته جای آمد و شد فرشتگان است تماشایی.

    به درستی که مردم در آن شب به نماز و دعا و سؤال اشتغال دارند ولی صاحب این امر(ع) در کار دیگری است. فرشتگان بر او نازل می‌شوند و امور سال را بر او عرضه می‌دارند، از غروب خورشید تا طلوع آن. پیوسته برای او در آن شب تا طلوع فجر سلام است. چه شود که مطلع الفجر سورة قدر که فرج آن بزرگوار است فرا رسد و چنین نویدی گوش دل را صفا بخشد.

     

    منبع: پایگاه حوزه(http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=5721&id=57846)

    منبع:تبیان(tebyan.net)



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 89/6/11ساعت  2:32 عصر  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    ولادت امام حسن (ع)

    سیره و سیمای امام حسن مجتبی علیه السلام

    «انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»

    نخستین مظهر و نشانه‏ی کوثر که بر دامان پاک فاطمه‏ی اطهر (سلام الله علیها) پا به عرصه‏ی گیتی نهاد امام حسن علیه السلام بود. نشانه‏ای از تجلی مقدس‏ترین پدیده‏ای که از خجسته‏ترین پیوند برین انسانی، نصیب حضرت محمد صلی الله علیه و آله، علی مرتضی علیه السلام و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گردید. همان لؤلؤی که از برزخ دو اقیانوس نبوت و امامت‏به ظهور پیوست ومعجزه‏ی بزرگ «مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لا یبغیان، یخرج منهما اللؤلوء والمرجان‏» . (1) را تجسم بخشید و کلام خدا در کلمه‏ی وجود چنین ظاهر شد. از نیایی الهام گیر و پدری پیشوا، وارثی برخاکیان و جلوه‏ای برافلاکیان پدید آمد با وراثتی ابراهیمی، مقصدی محمدی، منهجی علوی، زهره‏ای زهرایی که عصای فرعون کوب موسی را در دست صلح آفرین عیسوی داشت و تندیس زنده‏ی اخلاق قرآن بود و رایت جاودانگی اسلامی را در زندگی توام با مجاهده و شکیبایی تضمین کرد و بقاع امن و ایمان را به ابدیت در بقیع شهادت بر افراشت و مکتبش از خاک گرم مدینه به همه سوی جهان جهت‏یافت و با همه‏ی مظلومیتش در برابر سیاهی و تباهی جبهه گرفت و به حقیقت اصالت‏بخشید و مشعلدار گمراهان و زعیم ره یافتگان گردید. حضرتش در بقیع بی بقعه; در جوار جده‏ی پدریش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنینش امام سجاد علیه السلام و مضجع امام باقر و امام صادق علیهما السلام آرمیده است. (2)

    امام حسن علیه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارایی‏اش را به دو نصف کرده، نیمی را برای خود گذاشت و نصف دیگر را در راه خدا انفاق کرد

     ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 89/6/4ساعت  3:4 عصر  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    سمینار جنگ نرم



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/10/27ساعت  9:36 صبح  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    هتک حرمت به ساحت مقدس حضرت امام خمینی (ره) را به شدت محکوم می کنیم.

    هتک حرمت به ساحت مقدس حضرت امام خمینی (ره) را به شدت محکوم می کنیم.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/9/22ساعت  1:25 عصر  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    اى کاش چاهِ محض را راهِ محض نمى دیدیم!

     

    اى کاش بیشتر از این اشتباه نمى کردیم، و چاه محض را، راه محض نمى دیدیم و نمى رفتیم! حیوانات راه خود را مى دانند، از همان راه که آمده اند بدون توقف و اشاره و پیش و پس و بدون انحراف، راه خود را طى مى کنند و به مقصد مى رسند، امّا انسان که اشرف مخلوقات است، «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(1)؛ (بلکه آنان گمراه ترند.) براى او بدترین فحش ها (خ ـ ر) است، با این که افراد این حیوان در کنار هم راحت زندگى مى کنند، امّا افراد بشر، حاضر نیستند طورى زندگى کنند که مزاحمتى با هم نداشته باشند! اگر دین، خدا و شرع نباشد، عقل که هست، آیا درست است که سر سفره ى نعمت هاى الهى بنشینیم و بدتر از چهار پایان به هم رحم نداشته باشیم و بگوییم:

     

    «أَلْحُکْمُ لِمَنْ غَلَبَ؟!»
    حکومت از آن کسى است که غلبه کند!
    و با این حال خود را اشرف مخلوقات بدانیم، یعنى اشرف و برتر از همه ى انسان ها کسى است که تیر و تفنگ بیشتر، و چنگ و دندان تیزتر و قوى تر داشته باشد، و کسى که دیگران را مى کشد و نابود مى کند و ابزار و وسایل کشتار جمعى بیشتر و قوى تر در اختیار دارد، در دنیا آقاتر از همه است!

    1. سوره ى اعراف، آیه ى 179؛ سوره ى فرقان، آیه ى 44.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  دوشنبه 88/7/27ساعت  11:41 عصر  توسط (وبلاگ رسمی واحد دانشجویی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز) 
      نظرات دیگران()

    <      1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    یادواره شهدای دانشجو کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز
    علل بزرگداشت اربعین حسینی
    بررسی موبایل توسط امام زمان (عج)
    اطلاعیه
    دانشجو کیست؟
    [عناوین آرشیوشده]